تفال به حافظ: نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
فال امروزتان را از حضرت حافظ بخواهید که میفرماید: باغبانا ز خزان بیخبرت میبینم / آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
فرارو- تفالی داشته باشید به دیوان خواجه شیراز.
فال
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بیخبرت میبینم
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفتهست مشو ایمن از او
اگر امروز نبردهست که فردا ببرد
در خیال این همه لعبت به هوس میبازم
بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد
علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد
جام مینایی می سد ره تنگ دلیست
منه از دست که سیل غمت از جا ببرد
راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است
هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یار
خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد
تعبیر فال
به امید یک خیال خام قصد ترک وطن را داری اما برای این تصمیم باید عاقلانه و محتاطانه عمل کنی. گیج و سردرگم شدهای و از دیگران طلب کمک میکنی. منتظر نباش تا دیگران کاری برایت انجام دهند. از همت و توانایی خودت در پیدا کردن راهی برای حل مشکلات استفاده کن. با اندکی تفکر و دوراندیشی میتوانی بهترینها را انتخاب کنی. توکل به خدا کن که در این راه لطفش شامل حال تو خواهد شد.