فرهادی در جدایی نادر از سیمین برای نخستین بار نهتنها ماندن را تحسین نمیکند، بلکه در لایههای زیرین داستان بر ضرورت رفتن صحه میگذارد و حق را به جانب زن میگیرد. اگرچه فرهادی فیلمش را به صورت پایان باز تمام میکند، اما تقریبا همه بینندهها حدس میزنند که دختر سرگردان در راهروهای دادگاه، عاقبت ادامه زندگی با مادرش را پذیرفته است. این انگار داستان واقعی یک «شهر» است؛ قصهای که روزگار برای اصغرآقا نوشت و او را آکتور اولش کرد!