روابط عاطفی من و «جعفر» هر روز عمیقتر میشد و من هم به امید روزی که به عقد دایم او دربیایم همه خواسته هایش را برآورده میکردم. او هم پول زیادی به حسابم میریخت و از همان حساب هم برداشت میکرد. تا این که روزی از همان بانک برایم دسته چک گرفت تا بتوانم ضمانت زنی را بکنم که جعفر مدعی بود از منشیهای قبلی شرکت است.