شیلا هم به تندی گفت: «تو هم که میگفتی همه کاری برای خوشبختیات میکنم، چه شد که میخواستی جلوی ادامه تحصیلم را بگیری؟ مگر نمیگفتی که هیچ کسی در دنیا برایت مهمتر از من نیست، پس چرا جرأت نداری به مادرت بگویی دیگر بزرگ شدهای؟ تو حتی بلد نیستی مسواک بزنی.» سپس رو به قاضی کرد و ادامه داد:«آقای قاضی، یک روز هم ندیدهام مسواک بزند. همیشه جورابهایش بوی بد میدهند و مادرش به او یاد نداده که جورابهایش را بشوید...»