سارا را که شوهر دادند، من دچار ناراحتی روحی شدم. مادرم برای این که از غصههایم کم شود، مرا ناچار کرد که تو را بگیرم. تو را گرفتم و با تو ازدواج کردم. درحالی که هیچ علاقهای به تو نداشتم. حالا که سارا از شوهرش جدا شده است و میخواهد زن من بشود، من باید با او ازدواج کنم. من دلم میخواهد در خانهای باشم که او باشد.