چه شد که جوانان ما دل از این دیار میکنند و استعدادهای درخشانشان را بر دوش میگذارند و راهِ سفر در پیش؟! چه شد که ثروتمندانِ ما راه محمود افشارها را فراموش کردند؛ به این آرمانها پوزخند میزنند؟!
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۵۷ مطلب
چه شد که جوانان ما دل از این دیار میکنند و استعدادهای درخشانشان را بر دوش میگذارند و راهِ سفر در پیش؟! چه شد که ثروتمندانِ ما راه محمود افشارها را فراموش کردند؛ به این آرمانها پوزخند میزنند؟!
در چند روز گذشته تصاویری گاه به طنز و گاه همراه با نقد در فضای مجازی دست به دست میشد که یکی از برندهای شناختهشده پوشک بزرگسالان در صفحه خود در اینستاگرام در اقدامی در هایلات استوری خود با عنوان «انگیزشی» به معرفی چهرههایی، چون محمدرضا شفیعی کدکنی، علی نصیریان، آهو خردمند و... پرداخته و در انتها نیز تبلیغ برند خود را آورده بود.
محمدرضا شفیعیکدکنی بینیاز از آن است که گفته شود در هزار و سیصد و هجدهِ کدکنِ نیشابورِ خراسان زاده شد و با بهرهگیری از استادانی کممانند و نبوغی سرشار در دو ساحت عقلی و نقلی طی طریق کرد و دیرزمانی است تا دریایی از دانش و بینش را گرد آورده.
ایرج پارسینژاد گفت: واقعیت این است که احسان طبری و حزب توده از یکسو و آلاحمد و جامعه سوسیالیستها از سوی دیگر میکوشیدند نیما و شعرش را وسیلهای برای تبلیغ مرام و مسلک سیاسی خود کنند. اما «غوغاگری» آلاحمد منحصر به تبلیغ او برای نیما نبود.
«بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد» سروده ایی است که دکتر شفیعی کدکنی به مناسبت هفتاد سالگی استاد شجریان سرودند و اولین مرتبه در مجله بخارا، شماره ۸۰ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۰) منتشر شد.
در غوغای تبلیغات «رایگان سر کلاس شفیعی کدکنی بنشینید» معلوم نیست این گفتههای شفاهی سر کلاس جایی ثبت و ضبط میشود برای آیندگان و آیا انذاری که استاد ۸ سال پیش درباره اسلاف خود داد، برای خود ایشان هم تکرار میشود: «اگر از دانشگاه تهران بپرسند که ما میخواهیم نوع سؤالات امتحانی ملکالشعراء بهار یا بدیعالزمان فروزانفر یا خانم فاطمه سیّاح را بدانیم، آیا دانشگاه تهران یک نمونه - فقط یک نمونه - از پرسشهای امتحانی این استادان بزرگ و بیمانند را، که فصول درخشانی از تاریخ ادبیات و فرهنگ عصر ما را شکل…
اینجا کلاس درس یک دانشگاه است؛ کلاس درسی به ظاهر عادی، اما متفاوت و در سهشنبههای دوستداشتنی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران که هر هفته میزبان صدها دانشجوی علاقهمند به شعر و ادبیات میشود که از تهران و شهرستانها میآیند تا پای درس استادی محبوب، شاعر، پژوهشگر و نویسنده حتی بر روی زمین بنشینند و سوال کنند و یاد بگیرند. اینجا کلاس درس "محمدرضا شفیعی کدکنی" است.
کدکنی درباره حالات درونی مظاهر مصفا بیان کرد: «همه حالات خصوصی او خشم، نفرت، شادی و غمهایش اصیل، نجیب و ملی بود. برای من خیلی سخت است. به هر حال دانشگاه تهران استاد بسیار برجسته، ممتاز و بیمانندی را از دست داد، زبان فارسی شاعر بزرگ و تراز اولی را در نوع خود از دست داد؛ حوزه پژوهشهای شعر فارسی و ادب فارسی محقق بسیار بسیار برجستهای را از دست داد و جوانمردی و آزادگی یکی از مصادیق اجل و اتم خودش را با فقدان ایشان از دست داد.»
شایان ذکر است که کارکنان دانشگاه تهران بر اساس وظایف شغلی و ذاتی خود موظف به رعایت ضوابط و مقررات اداری بوده و اینکه برخی خبرگزاریها اظهار داشتهاند که «پادرمیانی رئیس دانشگاه نیز برای حل مشکل ورود به داخل دانشگاه کارساز نبوده است»، از اساس کذب است.
روزنامه های روز پنجشنبه به بررسی اختلاف وزیر بهداشت با رییس سازمان برنامه بودجه، ماجری بوی بد تهران و همچنین ماندن استاد شفیعی کدکنی پشت در دانشگاه تهران پرداختند.