ترنج موبایل
کد خبر: ۵۲۳۲۱۵

مرگ غزالی

مرگ غزالی

چیزی که زندگی فکری غزالی را به‌رغم انتقاد‌هایی که بر آن وارد هست عظمت و درخشندگی می‌بخشد صمیمیت و صدقی است که در لحن بیان او هست و در گذشته فقط حاسدان و معاندان او در قبولش تردید داشته‌اند.

«فرار از مدرسه» روایتی مفصل از زندگی اوست و به قول راوی‌اش «زندگی یک قهرمان» که سال ۴۹۰ خورشیدی در چنین روزی در توس از دنیا رفت. آن زمان ۵۵ سال عمر داشت و گوشه‌گیری و سکوت را سبک زندگی‌اش کرده بود.

عمرش را در جست‌وجوی حقیقت گذاشت، عمری که در بین مردم ساده و عادی آغاز شد و میان همان‌ها هم به پایان رسید. دانشمندی با مطالعات گسترده و فراوان بود، اما برای دانش، آنجا که در خدمت جاه و مقام قرار می‌گرفت - و ناخالص می‌شد - هیچ ارزشی قائل نبود و حتی با نوعی بی‌اعتنایی آمیخته به تحقیر، همنشینی با علمای دیگر را رد می‌کرد.

هم در کلام از خودش نبوغ و اصالت نشان داد و هم بر فیلسوفان بعد از خودش تاثیرات عمیقی گذاشت، هرچند به درستی گفته‌اند که کار او در فلسفه بیشتر جنبه ویرانگری داشت تا سازندگی که «درواقع فلسفه و هرگونه کوششی که می‌خواست مسائل مربوط به ایمان، به روح و به خدا را با عقل و برهان حل کند نزد او بی‌حاصل می‌نمود و از این‌رو بود که وی هم کلام را کنار گذاشت و هم فلسفه را عاری از جاذبه یافت.

یقین ایمانی که او در تمام عمر خویش آن را با صدق و صمیمیت در مدرسه طلب کرده بود در چهار دیوار تنگ مدرسه و در لابه‌لای اوراق ملال‌انگیز کتاب گنجیدنی نبود.

قول اهل تعلیم هم که به حجت - قول امام - متکی می‌شدند نمی‌توانست خاطر وی را که از توفان بی‌آرام شک گذشته بود آرام کند.» پس درس و مدرسه و مریدپروری را - که عموم دانشمندان عصر به آن عادت کرده و به سنتی میان خودشان تبدیل کرده بودند - کنار گذاشت و از قیل و قال گریخت.

درنهایت فقط تصوف برایش باقی ماند و ایمانی صمیمی و آرامش‌بخش به امکان اتصال به وحی که البته در اینجا هم میانه‌روی و پایبندی به شریعت را ضروری می‌دید.

اما «چیزی که زندگی فکری غزالی را به‌رغم انتقاد‌هایی که بر آن وارد هست عظمت و درخشندگی می‌بخشد صمیمیت و صدقی است که در لحن بیان او هست و در گذشته فقط حاسدان و معاندان او در قبولش تردید داشته‌اند.

درواقع، وقتی انسان کلام غزالی را در باب آنچه به حقیقت و یقین دینی مربوط است می‌خواند تمام دنیای اسلام را در حال شهادت می‌یابد. تمام شک و تردید فیلسوفان، تمام ناباوری ماده‌پرستان و تمام بی‌قیدی کسانی که به دنیا روی علاقه‌ای ندارند در مطالعه آثار غزالی فرو می‌شکند و درهم فرو می‌ریزد و برای خواننده محقق این احساس دست می‌دهد که گویی دارد همه دنیای اسلام را در تمام سادگی و صفای خویش مشاهده می‌کند.

کسی که از قرآن سخن می‌گوید انگار از خدایی ناطق حرف می‌زند و کسی که به سخن غزالی گوش می‌دارد گویی صدای کسی را می‌شنود که دعوت به سکوت می‌کند- برای شنیدن این ناطق. در این صدا نه تلخی هست نه نومیدی و همین است که به آن آهنگی دلپذیر می‌بخشد.

حتی تصویر مرگ، تصویر قبر و عذاب که در آهنگ مطمئن و مهیب این صدا موج می‌زند چنان نیست که انسان را به بدبینی و نومیدی بکشاند.» راوی می‌افزاید زندگی غزالی به دنیای اسلام آموخت که برای آنچه انسان حقیقت می‌خواند می‌توان - و باید- همه چیز دیگر را فدا کرد.

ارسال نظرات

نظرات بینندگان

(۴ نظر)
خط داغ